انتظار

شادی روح تمام پدر و مادران آسمانی من یقرأ الفاتحه مع صلوات..اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
  • خانه 
  • علائم ظهور امام زمان (ارواحناه فدا) 
  • تماس  

#دلنوشته

29 دی 1402 توسط انتظار

جمعه ۲۹دی ماه ۱۴۰۲مصادف با ۷ رجب الحرام ۱۴۴۵قمری 

لیله الرغائب ،شب آرزوها،شب رغبت ها،شب خواستنهای بی انتها ،شب فکر و خیال ،شب امید رسیدن

امشب عجب شبی هست و من سرشار از امید گشته ام تا رسیدن به تو 

کاش این هجران پایان یابد هجران از ظلمات و تاریکی های که مانع وصال من و تو شده ..وصالی که از اول بود ولی ظلماتی فاصله انداخت مابین اون همه خوشی و آرامش ،چقد دلم برای آرامش های روزهای که فقط تو را می‌خواندم تنگ شده ….

دلم را خوش میکنم به ماه رجب و شعبان و رمضان چقد این ماه‌ها آرامش بخشند و کاش همه ماها این جور آرامش می‌دادند…..

در این شب خیلی چیزهای را نیاز دارم که واقعا ندارمشان..کاش می‌توانستم حضور پدر و مادرم را آرزو کنم ولی باید چیزهای محال را آرزو کرد….

آرزو دارم هر چه زودتر آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)نزدیک شود تا ظلم و ستم از جامعه جهانی برافکند شود 

…الهی آمین

خیلی دوست دارم طوری به خودم از لحاظ مالی متکی شوم که نیاز به التماس به انسان ها نداشته باشم …

دوس دارم محلی امن و آرام داشته باشم تا از این دربه دری و خونه این و آن رفتن رهایی پیدا کنم …

دوس دارم به مرحله نهایی توبه و استغفار برسم که همه چیز را وقف تو نمایم خدا….

خدایا بحق فرشتگان درگاهت صدایم را بشنو و این آرزوهای کوچکم را برآورده ساز که تو دانا و شنوایی…..

 

 نظر دهید »

#شعر با قافیه جدید

15 دی 1402 توسط انتظار

 $# از لذت تا عزّت &
از داشته هات لذت ببر تا به عزّت برسی !
عزّت دست خداست که باید خدا بخواد دستتو بگیرد و به تو دست دهد تا
عزّت رو به تو ببخشد!
شكر لذتِ نعمت نعمتت افزون کند
خدا عزّتت بده…&
«ناخدایه کشتیه طوفانیه روزگارم»
(نامرئیه سرنوشتم پیدات میکنم)
#لذت #عزّت #خدا #نعمت# #شکر #ناخدا #کشتی #روزگار #نامرئی
#سرنوشت


 نظر دهید »

#روز مادر

13 دی 1402 توسط انتظار

…..cry

#روز مادر

چه بگویم ، از کی بگویم ،از کسی که چهارساله ،چهارباره که همه دارند از روزش حرف میزنند ولی من نمیتونم جیزی بگویم ،حتی نمیتونم بهش بگم امروز برا اولین بار بعد از این چهارسال دوری نرفتم زیارتش ،دلش نداشتم ،چقد سخته ،

آنقدر سخته اونهم برای من که این روز همیشه بهترین روز زندگیم بوده روزی که خودم و پدرم رقابت داشتیم بر سر خرید کادو برای مادرم همیشه من بهترین چیز می گرفتم ولی مادرم به کادوی پدرم توجه می کرد و ما با شوخی با هم مجادله می کردیم …

.چقد دلم برای اون روزها تنگ شده آنقدر تنگ شده که دوست دارم داد بزنم آهای گوشی دارها یواش ..یواش منم روزی شوق شما را داشتم ..

دوست دارم داد بزنم بگم آها فلانی .فلانی تو دوست و رفیق من تو را خدا هوای مادرانتون  را داشته باشید که یه روز مثل الان من نشید …..

خیلی سخته اونقدر که نتونی به زبان بیاوری …اونقدری که طوری وانمود کنی که دیگران نفهمند تو ناراحتی …

ولی من اینجا ناله میکنم به نوشتن به قلم داد می زنم که من مادر ندارم ،منم یه روز مثل امروز نهایت خوشحالی را دارشتم ولی امروز احساس میکنم فقیرترین آدم روی زمینم ….

البته من حسودی نمیکنم به اینکه بقیه خوشحالند استغفرالله اتفاقا برا سلامتی همه مادران در قید حیات دعا میکنم .

ولی چه بگویم که دل تنگ می شود و خاطرات زنده و نبود آنها حسرت می شود بر دل صاحب مرده من…

مادر جان ،قسم به نفسهای آخری که کشیدی دلم برایت آنچنان تنگ  است که اگر روزی ازم بخواهند تنها آرزویت میگویم بوسیدن پیشانی مادرم و آغوش او ..

مادر قشنگم دوستت دارم منو ببخش اگر بعد از تو دختر خوبی نبودم بعد از تو که می گویم چون غم تو کاری با من کرد که دیگر نمی توانم با کسی ارتباطی داشته باشم …

دوستت دارم مادر آسمانی ام امیدوارم با اهلبیت پیامبر(ص) خصوص بی بی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) محشور شوی و سر سفره شفاعتشان بهره ببری ….

شادی روح  تمام مادران آسمانی خصوص مادر عزیز و مهربانم من یقرا الفاتحه مع الصلوات.اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

سلامتی تمام مادران در قید حیات صلوات

 نظر دهید »

#متن ادبی کوتاه

07 دی 1402 توسط انتظار

✍با وجود تمام دلواپسی های زندگی تنها نور امیدی که در این مدت دارم فقط وجود توست …خیلی دوستت دارم❣

✍به رسم دیرین روزگار شب یلدا را گرامی میداریم و آن را به کسانی که دوستشان داریم و مهرشان پابرجاست تبریک می گوییم و می گویم امشب یک دقیقه بیشتر دوستت دارم عشقم❣

✍همیشه میگویند هیچ کس جای نبودن کسی را پر نمی کند ولی من به این نتیجه رسیدم درسته که جای کسی با دیگری پر نمیشه ولی میشه گاهی وقتا روی بودن اون حساب كرد.

لذا من خواهرانی دارم که چهار ساله نگذاشتن نبودن مادرم را حس کنم و مثل یه مادر نگرانم بودند …

از ته قلب آرزوی سلامتی براتون دارم خواهران مادرنما آبجی زری و آبجی حمیده عزیزم روزتان مبارک -

 نظر دهید »

#دلنوشته

07 دی 1402 توسط انتظار

…..

به وقت دلتنگی پنجشنبه

هفته قبل به زیارتتان نیامدم چون نبودم امروز دلم بدجور هوایتان را کرده بود .

چقدر دلم گرفته از کوچه پس کوچه های دلم با اینکه هوا بارانی بود از راه کوه سرازیر شدم تا بتوانم زیارتتان کنم و دلم را از آن همه دلتنگی رها سازم ،

مادر جان و پدر عزیزم چقدر نبودتان سخت شد هر چی زمان می گذرد دلم بیشتر دلتنگتان می شود چقد خودم را لابه لای گرفتاری ها و مشکلات قائم میکنم تا شاید…..شاید بتوانم از غم دوریتان فاصله گیرم ،مگر می شود ؟مگر می شود فراموشتان کنم ؟مگر می شود دلم را لابه لای گرفتاریها گول بزنم وقتی محل آرامشش یاد شماهاست …دلم قانع نمی شود که باور کند شما نیستید این را بعد از ۴ سال میفهمم کافیه غم دنیا آوار شود رو دلم همین زیارت قبورتان می شود مسکن دردهایم وگرنه تا الان زنده نبودم …سخته دوریتان فدایتان گردم ….

کاش جوری میشد تا دوباره به هم برسیم سیر همدیگر را در آغوش بگیریم ….

چقد دلم برا هم صحبتی با شما تنگ شده…..

دیگه گوشه نشین شدم کمتر تو جمع ها حرف میزنم ….

امیدوارم روحتان در آرامش الهی باشد

پنجشنبه تان بخیر

 نظر دهید »

#شعر با قافیه جدید

27 آذر 1402 توسط انتظار

۱….#احساس$€

تظاهر به بی احساسی شخصی که حساس ترین نبض حس احساساتت بوده وحس میکردی اگر یه روز حسش نکنی اون روز بی احساسی را حس کرده ای تو را آرام آرام همچون حس بیهوشی بی حس روحی و هوشی میکندکه ندانی باچه حسی حس کنی تمام احساسات را ودرکمال قدرتی حساس بی احساسی بی حس ترینیم درکنارهم.

€&

۲….#عادت$€

 از عادت به عادت عادتت میدن!
بعد به عادتی که عادتت دادن میگن تو به عادت عادت کردی و الان عادتی هستی!
و همین عادت را به گفتنش عادت میکنند و عادتی میشه براشون عادت که موقعی بهشون میگی تو از عادت داری به من میگی به عادت عادتی شدی
اصلا قبول ندارن عادتی را که بهش عادت کردن و در جواب میگه که تو قبل از اینکه یکی عادت بشه تو عادت شدی در عادت اون عادتی که همیشه عادت میشد و الان هم عادت داری به عادت که عادتی شدی
و میگه که ترک عادت هم سخته! ولی هیچوقت عادتی را که خودش بهش عادت کرده را نمیبینه عاداتی را که زشت ترین عادتی را بهش عادت کرده که همه را به عادت عادت میدهد حتى بدبو تراز عادت و باز به دنبال عادتی میگردد که خودش از عادت دارد تورا به عادت عادت میدهد بعد !
به دنبال عادتهای میگردد که عادت داری ! ولی اینو بدون که از عادت تا عادت عادتهایی هست که از هیچ عادتی نمیتوانی به عادتش دربیاری چونکه عادت چیزیه که هرماه عادت میشه تا عادتی که شبها عادت به عادتش دارد را عادت دهد
عادت
و یه عادتی مث تو این عادت را با اون عادت میخواد هم. عادت دهد! میخوام اینو بهت بگم ما اگه میخواستیم عادت کنیم به عادت که بعدش یه عادتی مث تو بخواد دنبال عادتهای ما بگرده قبل از اینکه ما بخواهیم به عادت، عادت کنیم اون یکی عادت عادت میشد که ما بعدش نیاییم به عاداتی عادت کنیم که تویی که هنوزززز !!! نمیدانی با عادت هم. شده عادتی که اون عادتت قبل از این عادتهات عادت بوده حالا از عادتی که بهش عادت داری دنبال عادت عادتی ها نبودی برو تاریخچه عاداتت را در بیاور پیش خودت بعد به این و اون بگو عادتی نقطه های عادتشونو بگو!! البته تو که با عادت یکی شدی دیگه بحثی نداره از اینکه«عادت» داری!!

 ۳….#$ از لذت تا عزّت &
از داشته هات لذت ببر تا به عزّت برسی !
عزّت دست خداست که باید خدا بخواد دستتو بگیرد و به تو دست دهد تا
عزّت رو به تو ببخشد!
شكر لذتِ نعمت نعمتت افزون کند
خدا عزّتت بده…&
«ناخدایه کشتیه طوفانیه روزگارم»
(نامرئیه سرنوشتم پیدات میکنم)
#لذت #عزّت #خدا #نعمت# #شکر #ناخدا #کشتی #روزگار #نامرئی
#سرنوشت

❣

۴….#اوج$€

برای به اوج رسیدن باید چیزی رو بدست بیاری که در
اوج!!
و در سعود اوج موجی را که با ثانیه به ثانیه متغیر زمان به سمت جلو در حال حرکت میباشد را جوری با اوج اوج !بگیری که با موج اوج پستی و بلندی های که در موج اوج هست را بتوانی موج بگیری و از کنارشان اوج بگیری و به اوج اوجت برسی با «اوج»
#باید
#او# #موج #اوجت# #اوجش قشنگه به اوج فکر کن #اوج من #اوج موج #اوج اوج #اوج اوجت #زمان#سعود##جوری#

 

 ❣

۵….#سوخت$€

 گاهی باید سوخت
و سوخت سوخته ات را به کسی داد که هیچ سوختی براش مثل سوخت سوخته ات تا حالا نسوخته
و سوختت را جوری بسوزاند که تا ابدو یک روز عمرش سوختی داشته باشد برای سوخته شدن
و با سوخت سوخته ات جهانی را کشف کند که تا حالا سوختی در آنجا
نسوخته!
سوختتم! استارت بزن


#گاهی# #سوخت# #سوختتم #استارت_بزن
#روشنه كرن #شروع #حركت كن

❣

۶….#پرستو$€

 لحظه ای که پرستویه جانت از بهار دنیایم به بهاره دنیایه دیگری با فرسخ ها فاصله کوچ کرد !
لحظه ای بود که در جانم آتیشی بپا شد که از تشنج گرمایش سردرگم ضربان جانم را به نقطیه خشکیدیه سوزانه ، زرد پاییز ، خزان کرد
لحظه ای که تنم به خلوتِ سرمایه سردِ زمستانی عادت کرد لحظه ای بود که کلاغ زشت لحظههای تنهایی مونس جانم شد و جانم را با سیاهی زشتیه پرش یکی کرد و تار تار شاخه های خشکیده ام را با فضولاتش یکی کرد
و وعده ی بهار خوش رُخ و چ چ ای زیبا میداد به جانم
تا اینکه!!!
لحظه ی پرستویه جانت به لحظه ی تکرار تکراریهایه تکرار فصل ها که عادت تکرار کرد بود به تکرار بازگشت
و دنیایه بهاری اش را در دنیایه دیگری که اون طرف دنیا قرار داشت به دنیا سپرد و به این طرف دنیا کوچ کرد ولی پرستو باور نمیکرد که از اون سرِ دنیا تا این سرِ دنیا دنیاییست بین دو دنیا و دنیایی به دنیا میآید به فاصلهی این بهار تا آن بهار به مدت ۹ ماه خبری از دنیایی که در درون دنیایه خودت به دستِ دنیا سپرده بودی ونمیدانستی که دنیا حامله است!!!
و قرار است دنیایی را به دنیا بیاورد که «یک» دنیا باشد….!!
#پرستو #پاییز #زمستان #بهار #تكرار #دنيا #باور #یک #شعر_حال_آدم_را_خوب_میکند #شعر_دل_اجتماعی

❣

۷….#تکرار$€

 دنیا به حبس ابد یک روز به حکم تکرار شبو روز محکوم است!
و در این تکرار روزهای تکراری من به تکرار لحظههای تکراری تو که تکراری با تکرار دیگریت متفاوته به فکر تکرار تکراری های تکراریت هستم که تکرار شبو روز تکراری من را به تکرار تکراری خود تکراریت مشتاق تکرار
کرده! و فکر تکراریم را در خودش به قلاب تکرار تکراریات آویزان به تکرار حواس پرتی های تکراری کرده
همانند تکرار نوار تکراری که میدونی تکراری
ولی باز به تکرار تکراری بودنش همچون مرفین عادت تکرار داری
#حبس #حبس_ابد #حكم محكوم #شب #روز #تکرار #تکراری #تکراری #مشتاق #تكراريات #قلاب #عادت
❣

۸….#باور$€

گاهی به باور باوری میرسی که باور نکردنیه
اما باور کردن و باور نکردن باوری که باید باور کنی
که باورت و باورش هردو باور، باور کردنیه
اما باورت باورش نمیشود که باورش باور کردنیه و در باورش هنگ باوری شده که آیا باورش را باور کند یا که دارد خواب باور را میبیند
اما چیکار میشه کرد؟
با چه باوری باورت را به باورشان رساند که باورشان شود در واقع؛ خودمم میدونم سخته باور کردنش و باور نکردنیه ولی خب اگه باورش نکنیم مبنایی برای باور باور اصلا نداریم و بی باوری یعنی زندگیه خط قرمز و پوچیه بی حد مرز و زندگی بی مزه! و اینم باور کن باورایی وجود دارد که اگه بخوایم باورشان کنیم باااااااز باور نمیکنیم که باور کردنیه

و تا زمانی که باور کردن را باور نکنیم که باوری وجود دارد در توهم دو جانبیه باور کردن و باور نکردنیم
دیگه از چه باوری بگویم که باور کنی؟!
باور کردنش با تو

#باورمثبت #باورکردنش_سخته #باورکردنی #باورنکردن#باوری_قوی #سخته #باورزندگی #باورذهن #یقین# #مزه_زندگی #باور_کنید_تا_ببینید #باورشان #باور_ثروتمند

❣

۹….#چرا.چراگاه$€

چرا ! چرا؟؟ چرا به چرا میرویم در چراگاه و می چرایم به دنبال چرا با هم چرا های چرا که نمیدانیم چرادر چرا به دنبال چرا می چرایم فقط فقط در چرایم باز با خود در چراگاه به دنبال چرایم و میخواهیم چرایی برای چرایمان به چراها اضافه کنیم که چرا ؟!
چرا چرایم!!
چرا آخه؟!
در هر چراگاهی به دنبال چرا نچرید!!!
که چرای پیدا کنی که چرای زندگی ات را از یاد ببری و ندانی که چرا به دنیا آمده ای و چرا باید آثاری از خود بزاری برای نسل بعدی که چراهایشان کمتر باشند و برای چرا به هر چراگاهی نروند بچرند که چرایی جلوشون بگذارند و بچرن بدنبال چرا در چراگاهشان که مطمئنن چراگاهشان
پرتگاهی دارد که چرا و چراندن آن چراگاه مقدماتش است!!!
#چرا
#میچریم
#چراگاه
#چراندن

❣

ادامه دارد……

 نظر دهید »

#مادر#مظلوم

22 آذر 1402 توسط انتظار

….

مادر ,کلمه ای غریبی است در میان کلمه ها , کاش میشد جوری به زبان آورد که حق آن ادا می شد, چقد دلم برای گفتن این کلمه تنگ شده برا صدا کردن مادرم….cry 

امروز میخوام به یاد مادرم از مادری حرف بزنم که مظلوم و ناحق کشته شد و کسی هم جرائت نکرد انتقامش گرفته شود , مادری که فقط برای حق خواهی و عدالت صدایش بلند شد و چقد ناجوانمردانه او را به کام مرگ فرستادند , شاید روش کشتن این مادر خیلی مظلومانه بود اخه کدام مرد به زن ظریف و جوان که فقط 18 سال داشت کتک میززنه البته نه هر کتکی , کتک آتش زدن و مسمار در(آنهایی که خونه دیمی داشتند میدانند مسمار در چی بود میخی بزرگ که حکم قفل در را داشت)از مسمار در که بگذریم  و تازه درد جسم شروع شده بود که علی را جلوی چشمش دستگیر کرده بودند و این از همه برای او سخت تر بود کسی که فاتح خیبر بود کسی که قهرمان مدینه بود حالا دست بسته ….خیلی سخته مگر آنها چکار کرده بودند ؟به چه جرمی؟ همین در مادر برایشان کافی نبود؟!چرا کسی اونجا کاری نکرد همه سکوت اختیار کردند مگر بر آن زمانه چی می گذشت که همه سکوت کردند مگر همه نمیدانستند که حق اهل بیت پیامبر چی بوده و بارها و بارها پیامبر آنها را جانشین خود قرار داده بود؟!!!واقعا چرا سکوت کرده بودند؟

(شاید بتوانیم اوضاع انروز جامعه را به اوضاع امروزی جامعه کشور من هم تطبیق بدهیم در جامعه امروزی هم نمیتوان از خود دفاع کرد دفاع کردیم باید منتظر این صحنه ها باشیم حالا به طریق مختلف .. من خودم یادمه فقط یه اعتراض کوچکی کردم به یکی از ادارات فورا خلع صلاح شدم با وجود آزادی بیان ولی هیچ آزادی نمیبینم …خدا بخیر کند)

این روزها ایام فاطمیه حس و حال خاصی به خودش گرفته خدارا شکر هنوز صدای یا فاطمه در کوچه ها می پیچد و به عشق آن مادر شهر هم قوت می گیرد دیشب در خیابانهای شهر مراسم بود ما هم رفته بودیم نذری که می دادند خیلی یها مشتاق گرفتن بودند ولی خیلی ها با تمسخر طعنه می انداختند واقعا راست میگن هر کسی سعادت شرکت در مراسم اهل بیت را ندارد من دیشب به یقین رسیده بودم ….

از مادر هر چه بگویی کم است و این را من به عینه تجربه کردم ..

ایام سوگواری ام ابیها فاطمه زهرا را به همه هم کیشان خود تسلیت عرض می نمایم باشد که مادر , مادر من را هم شفاعت بفرمایند ان شاء الله

 

 نظر دهید »

#غزه_خونین

11 آبان 1402 توسط انتظار

روزهای سخت زندگی من مصادف شد با بمباران غزه روزهای که نه من یادم می رود نه غزه مظلوم .

آه از آه من و آه کودکان و زنان مظلوم غزه

کاش بیاید منجی عالم بشریت تا دیگر آهی از سر مظلومیت کشیده نشود …آه کودکی که بیصدا در آغوش مادر شهیدش کشیده می شود و توان صدا کردن مادر را ندارد 

کجایند آنهایی که دم از حقوق بشر می زنند مگر کودکان مظلوم و ناتوان چه ضرری می توانند داشته باشند ،به نظرتون الان که مدارس غزه از نبود دانش آموز تعطیل شدند کار خوبی هست کجایند کانون فکری کودکان ،کجایند مسولین آموزش و پرورش کودکان اینها چه ظلمی کردند که باید تاوان بدهند چرا نگذاشتند طعم به دنیا آمدن را بچشند ….

ادامه دارد…

…

 1 نظر

#دلنوشته

11 آبان 1402 توسط انتظار

دوره ای از زندگی را طوری سپری میکنم که هیچی نمی فهمم و در حالت منگی حالتی که اصلا نمیدونم زنده ام یا مرده حتی غذا که میخورم مزه اش برام مهم نیست فقط میدانم که غذا میخورم یا آب می نوشم ،چقد هوای سرد و بی روحی است این روزها به نظرم باید از این مکان بروم شاید اونجا حالم عوض شود یک دست لباس گذاشتم داخل کیفم و روانه بهبهان شدم وقتی رسیدم به ترمینال فقط خودم بودم بهم گفت که منتظر بمونم تا مسافر بیاد نشستم و به گوشی که کسی این مدت نه تماس گرفت نه پیامی داد را چک کردم و دوباره گذاشتم داخل کیف نیم ساعتی نشستم و مسافر تکمیل شد حرکت کردیم و حدود یک ساعتی رسیدم بهبهان پسر خواهرم میلاد آمد دنبالم رفتم خونه همه خوشحال شدن که من رفتم غذا خوردیم بعد دور هم بودیم حال دلم گرفته بود انگار اینجا هم خوب بشو نیستم انگار جدایی از او هیجا دلم را خوب نمی کرد  همش به خواهرم بهانه می کردم بزنیم بیرون حوصله ام سر رفته بود تا اینکه زن همسایه زنگ زد به خواهرم گفت میای بریم خرما پاک کنی؟آبجی گفت نه من نمیام ولی خواهرم را ببرید منم گفتم باشه ..صبح ساعت ۶ بیدار شدم و رفتم دیدم ماشین وایساده حدود ۱۰ نفر بودیم وقتی رسیدیم گفتند که خرماها را پاک کنید شروع کردیم وقتی دانه های خرما را جدا میکردم کل زندگیم را مروز می کردم و اینکه کجا بودم به کجا رسیدم و چه کسانی را دیدم و از چه کسانی گذشتم خیلی بد بود آنقدر تو زندگی فرو رفته بود که نمیدونم کی ۸ ساعت گذشت بعد از ۸ ساعت تمام کردیم و به خانه برگشتیم همرا من ۹ نفر زن که همه خانه دار و حدود ۴۰ یا ۵۰ سال داشتند میشد خستگی را از چهره شان دید ولی کاری نمی توانستند بکنند انگار برای زحمت آفریده شدند ماندم آنقدر فکرم را مشغول می کردند که زندگی و سختی های خودم را از یاد برده بودم واقعا چرا یک زن باید اینگونه زحمت بکشد مگر نمیگن زن ریحانه است و ضعیف و لطیف پس چرا باید اول صبح تو سرما و گرما برود برای چندر غازی بعدش خم کارهای خانه مگر زندگی و عمر چقد طول می‌کشد که باید اینگونه برایش جنگید ؟؟؟؟؟؟!!!!!!خلاصه این روزها روزهای سخت زندگی من بوده و نمی‌دانم تا کی ادامه دارد ولی قطعا درست می شود چون من به خدا ایمان دارم و می‌دانم درست می‌کند……

 1 نظر

#غزه_خونین

27 مهر 1402 توسط انتظار

#مظلوم
#غزه_خونین
🔷چطور وصف کنم حال یک کودک فلسطینی را من ،منی که فقط بلدم شعار بدم کاش می توانستم کمکی کنم کاش جای سیاستمدارانی که همش دم از حقوق بشر می زنن بودم تا آتش بس را اعلام می کردم …حیف که نیستم
☑️کودکی در زیر بمباران کرکس صفت دارد آه مظلومانه می کشد و منتظر دستی است که او را از آنجا بیرون آورد و به جایی امن ببرد ولی حیف که از این خبرها نیست و باید با همان آه رفت آهی که می گوید کاش هرگز به دنیا نمی آمدی آخه مگه گناه تو چی بود که دنیا ندیده باید بروی
کجایند آنهای که دم از حقوق بشر می زنند کجایند کسانی که منتظر منجی بشریت هستند در حالی که می‌توانند خودشان کاری کنند و نمی کنند یک میلیارد مسلمان داریم کجایند کجایند
🔶 همه دارند تصویر تو را پخش می کنند همه دارند از تو فیلم و عکس می‌گیرند ولی کاش صدای تو را هم دریافت کنند و جواب من لا ینصرنی را بدهند ندایی که امام مظلوممان در تاریخ گفته بود ولی جوابی نشنید و هنوز هم که هنوز است داریم عاشورا را به پا می کنیم کاش کسی بیاید و جلوی این عاشوراها را بگیرد تا دیگر مظلومی یا کودکی مظلوم کشته نشود کاش همه مسلمانان هم صدا شوند و یکپارچه ندای یا صاحب الزمان را سردهند تا منجی بشریت بیاید و اینهمه ظلم را پایان دهد ….
ادامه دارد….
✍ح نیک مظهر
@delnweshteh✅❇️

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

انتظار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • قیامت
  • قیامت
  • انتظار

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 23 مهر 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:
آرزو نمی کنم که بیایی .آرزو می کنم وقتی آمدی چشمانم شرمسار نگاهت نشود ...چون همه می دانند که می آیی
شادی روح تمام پدر و مادران آسمانی من یقرأ الفاتحه مع صلوات..اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس