#متفرقه
#متفرقه
#آشفتگی - بازار
در این برهه از زمان چقدر ذهنها آشفته اند به هر کسی که نگاه میکنی انگار گنجینه ای از دردهای زمانه را به دوش می کشد خیلی ها آنقدر سرریز می شوند که وقتی به تو می رسند میشینند و بدون هیچ مقدمه ای سفره دل را به روی تو باز می کنند از درد ها می گویند طوری که من دیگر زندگی پر مشقت خود را از یاد می برم و گوشم را می سپارم به شنیدن درد و رنجهای دیگران …چقدر تعجب میکنم از خودم موقعی که در خلوتم انگار فقط دنیا من در بین آدما خراب است و دارد به من تنها فشار می آورد در حالی که وقتی کسی به من می رسد بدون پرسیدن اوضاع زندگی اش خودش سفره زندگی اش را باز می کند بدون اینکه من چیزی بگم یا نظری بدهم بعد که حرفهایش تمام شد راهش را گرفت و رفت اوضاع طوری شده که دیگه مثل قبلا نیست که اگر کسی مشکلاتش را می گفت دیگری حلشان کند امروزه مشکلات را گفتی همان را نقطه ضعف می کنند و بعدا برعلیه تو ازش استفاده می کنند …در این دوران چهره های نامید از زندگی کردن و لبخندهای تلخ و قلبی شکسته مردم در سینه خود دارند ..
.کاش منجی بیاید و آزاد کند از این بند نامیدی