انتظار

امروز چهارشنبه 19 آذرماه 1404

یک روز قبل از روز تولد حضرت فاطمه زهرا (س) روز مادر 

روز مادر که می گویند روز حسرت من می شود روزی که میمیرم و زنده می شوم وقتی گوشی بدست می گیرم و وارد فضای مجازی می شوم همه از روز مادر حرف می زنند و در مورد مادرهاشان صحبت می کنند من لال می شوم و بغضی گلوگیر که خفه ام می کند کاش این بغض می ترکید و جان من را می گرفت لحظه ای که صدای مادر می شنوم و نمی توانم صدایش بزنم ..چقدر دلم برای صدا زدن اسمم از زبان مادرم تنگ شده ..چقدر دلم تنگ شده برای لبخندهای مادر ..چقد دلم برای نفسهای مادرم تنگ شده ..چقدر دلم برای شانه کردن موهایم با دست مادرم تنگ شده .چقدر دلم برای بودن مادرم تنگ شده ..

مادر کجایی؟ 

مادر نمیدانی در بین این آدمها چگونه به سر می برم در نبود تو 

مادر نیستی ببینی چقدر دلشکسته و غمگینم …

مادر نیستی ببینی که کسی را ندارم که بهم محبت کند …..

مادر نیستی ببینی چقدر بی مادری سخته …نیستی ببینی چقدر به بودنت نیاز دارم ………………

راستی مادرجان چقدر این روزها سخت دلتنگتم ..به یاد روزهای مادری که من و پدر برایت هدیه می گرفتیم و همیشه هدیه پدر را بیشتر ذوق می کردی افتادم …روزت در آسمانها مبارک باشد مادر عزیز و خوشگلم 

ان شاءالله همنشین فاطمه زهرا بشی مادر خوشگلم

مانده ام در میان کوهی از دو دلی و حذف کردن اطرافیانم ، آنقدر اینمدت بهشون توجه می کردم و اگر کاری داشتند انجام می دادم و نیاز مالی شان را برطرف می کردم ولی این روزا که خودم خیلی نیاز دارم به من توجه کنند با اینکه به آنها می گویم ولی هیچ توجهی نمی کنند و من مانده ام با حسرت کارهای کرده برای دیگران و حسرت خوردن کارهای نکرده برای خودم من می توانستم وقتهای را که برای دیگران گذراندم را برای خودم انجام می دادم و الانم شاید زندگی ام جای دیگری قرار داشت نمیدانم شاید هم بدتر میشد مانده ام در فکر و خیال کارهای کرده و نکرده خودم و واقعا پشیمانم کاش زمان به عقب بر میگشت و من هیچکدام از آدمهای که الان اطرافم هستند را نمی شناختم و باهاشون ارتباط برقرار نمی کردم ……متاسفم برای خودم …….

نمیدانم تصمیمی که الان گرفته ام درست هست یا نه یا میتوانم ادامه بدهم یا نه یا زمان چطور پیش می رود نمیدانم …..مثل کسی شدم که بعد از مدتی حافظه اش را از دست داده و مات و مبهوت به آدمها می نگرم …کاش هیچوقت آدمها را نمی شناختم کاش به این درجه نمی رسیدم ..حیف وقت و عمری که گذشت ولی خدارا شکر توانستم زودتر متوجه شوم ..امیدوارم این بی توجهی آنها را از من دور کند و بتوانم روحیه ام را بدست بیاورم ..

امروز پنجشنبه 8 آبان ماه 1404

چقد این روزها زود میگذرد ، انگار همین دیروز اول هفته بود ، امروز رضا گفت امروز چند شنبه است؟ گفتم پنجشنبه گفت ای فکر کردم اول هفته است منم خندیدم و گفتم انگار خیلی بهت خوش گذشت، گفت نه بابا خوش چی اتفاقا امروز کمی سخت گذشت،

ما همیشه وقتی کسی این جمله را میگفت میگفتیم حتما بهت خوش گذشت که نفهمیدی کی آخر هفته هست …

با رضا که حرف میزدم بعد از این جمله یاد روایتی افتادم که از یکی از معصومین (علیهم السلام) بود که فرمودند آخر الزمان روزها مثل برق می گذره سالها جای خود را به فصل می دهد فصل به ماه ، ماه به هفته ، هفته به روز ، روز به ساعت و ساعت به دقیقه ….و داره تکرار میشه ..

جملات معصومین به حقیقت می پیوندد، نفسهای که از اول و آخر زمان آگاه بودند انگار زمان برای خودشان ساخته شد،چقد آدمای با اصالتی بودند چقد آینده نگر بودند .

یکی از آنها این روزهای که مثل برق میگذرد، برای اون مثل سال میگذرد چرا که دوست دارد از پرده غیبت خارج شود ولی حیف که امثال من نمیگذارند بیاید.

کاش ما آدمای گناهکار زودتر برویم تا مانع این هجران برداشته شود ….

این روز صاحب زمان و عصر غیبت دلشکسته تر از شبهای دلتنگی من است برای مادرم …

و چقد غم هجران بد است و تنها در این همهمه دلتنگی آرزو دارم که بمیرم تا تو بیایی 

حلالم کن هجران کشیده دوران غیبت  ، یا صاحب الزمان 

اللهم عجل لولیک الفرج

امروز چهارشنبه 23 مهرماه 1404

خدارا شکر میکنم بخاطر نفسی که امروز صبح بیدار شدم و با روحیه تازه وارد کار  و زندگی شدم 

خدارا شکر خدای روزی دهنده و مهربان خدای عاشق و معشوق بندگان ، حس قشنگیه وقتی به خدا فکر می کنی که چقد می تواند تو را دوست داشته باشد در میان اینهمه آدم …

خدایا شکررررت 

من امروز را متفاوت تر از بقیه روزها گذراندم یکی نگرانم بود آمد و برایم نوشیدنی خرید و رفت و من چقد ذوق کردم برای اینکه خدا اون را در میان اینهمه دلواپسی به من بخشید تا یادم نرود که خالق هستی هیچوقت تنها نمی گذارد بندگانش را ..

خدایا تشکر می کنم به خاطر نفس و حواسی که بهم دادی تشکر به خاطر وجودت …

بمانی برام

#خدایا شکرت برای امروز 

امروز سه شنبه 22 مهرماه 1404 تصمیم گرفتم از این روز به بعد یه دفتر شکرگذاری داشته باشم برای روزهای که می گذرانم 

و امروز چون تا الان برام خوب بوده دوست دارم با همین حس و حال بنویسم 

خدایا شکرت بخاطر اینکه امروز حس خوب بهم دادی بعد از مدتها امروز حالم بهتر از روزهای دیگر است و خداوند کسانی را جلوی من قرار داد که حس خوب بودن را از آنها گرفتم صبح زود وقتی می آمدم سر کار داداشم حمداله که سرکار بود دیدم یه بسکویت برام گرفت و گفت آبجی این بخور این خیلی برام ارزشمند بود و من خیلی خوشحال شدم که هنوز کسانی هستند که می توانند حالت خوب کنند فقط کافیه بهشون دل بدی …

خدایا شکررررررررت

#متفرقه

#آشفتگی - بازار

در این برهه از زمان چقدر ذهنها آشفته اند به هر کسی که نگاه میکنی انگار گنجینه ای از دردهای زمانه را به دوش می کشد خیلی ها آنقدر سرریز می شوند که وقتی به تو می رسند میشینند و بدون هیچ مقدمه ای سفره دل را به روی تو باز می کنند از درد ها می گویند طوری که من دیگر زندگی پر مشقت خود را از یاد می برم و گوشم را می سپارم به شنیدن درد و رنجهای دیگران …چقدر تعجب میکنم از خودم موقعی که در خلوتم انگار فقط دنیا من در بین آدما خراب است و دارد به من تنها فشار می آورد در حالی که وقتی کسی به من می رسد بدون پرسیدن اوضاع زندگی اش خودش سفره زندگی اش را باز می کند بدون اینکه من چیزی بگم یا نظری بدهم بعد که حرفهایش تمام شد راهش را گرفت و رفت اوضاع طوری شده که دیگه مثل قبلا نیست که اگر کسی مشکلاتش را می گفت دیگری حلشان کند امروزه مشکلات را گفتی همان را نقطه ضعف می کنند و بعدا برعلیه تو ازش استفاده می کنند …در این دوران چهره های نامید از زندگی کردن و لبخندهای تلخ و قلبی شکسته مردم در سینه خود دارند ..

.کاش منجی بیاید و آزاد کند از این بند نامیدی

امروز سه شنبه مصادف است با 18 شهریور ماه 1404

یک روز مانده به تولد بهترین خلق خدا محمد رسول الله ( صلی الله علیه وآله)

1500 سال پیش در چنین برهه ای از زمان کودکی به دنیا آمد بعد از انتظارات انسان برای دیدن چنین بشری که طبق گفته ادیان پیشین کودکی به دنیا می آید و جهان را دگرگون می کند از سلاله بنی هاشم و از ریشه و تبار عبدالمطلب بزرگ خاندان دین ابراهیم .کلید دار کعبه و بزرگ خاندان با فرزندان زیاد در بین این فرزندان عبدالله پسر عبدالمطلب خیلی دوستداشتنی بود ولی سرنوشتی داشت که باید در جوانی از دنیا می رفت مادر این کودک در سایه عبدالمطلب و با پشتیبانی او توانست کودکش را محافظت کند در چنین روزی مصادف است با 17 ربیع الاول کودکی به دنیا می آید که خداوند در عالم زر می فرماید: من جهان را به خاطر تو خلق کرده ام و عبدالمطلب در مراسمی خاص نامگذاری کودکان او را محمد صدا می زند و به جهانیان می فهماند که این همان کودک بت شکن است …وقتی نام او گذاشته می شود و روز به روز بزرگ می شود دشمنان به شناخت او پی می برند و در صدد کشتن او در می آیند ولی باز خدای متعال او را تنها نمی گذارد و او روز به روز بزرگتر می شود بعد از عبدالمطلب عمویش ابوطالب پدر امام علی قیم او می شود و از او محافظت می کند …….در گیر و دار زندگی و پستی و بلندی های او خداوند تبارک و تعالی راهنمایی اش می کند و روزی در غار حرا او را به پیامبری مژده می دهد و باعث نجات خلق از گمراهی فکر ی می شود …ما مسلمانان در این روز قلبمان خوش می شود به نور محمدی .

امروز چهارشنبه مصادف است با 13شهریور ماه 1404 

خبرهای این روزها داغ است سخن از مکانیسم ماشه در بین مردم رواج دارد مردم دارند با این سخنان زندگی می کنند مکانیسم ماشه وقتی کشورهای عضو دارند تحریم های ایران را دوباره از سر می گیرند مگه ما تا الان تحریم هم نبوده ایم از روزی که یادمه حدود 36 سال پیش ما در تحریم انواع و اقسام مسائل تحریمی بوده ایم ولی درد اصلی مردم دراوردن لقمه نانی است که کودکان خود را آرام کنند حرفش را میزنند ولی توجه آنچنانی ندارند چون دیگر نمی توانند روی این مسائل تمرکز کنند آخه گرفتاری اقتصادی و فرهنگی در جامعه بیداد می کند .همه این کشور ما را به کشور اسلامی می شناسند ولی عده ای از خدا بیخبر دارند مثل معاویه و پسر میمون پرستش یزید تیشه به ریشه اسلام می زنند و هر چیزی را که توان انجام دادنش را ندارند و یا اشتباه انجام می دهد می گذارند به پای مسائل دینی و اسلام و اینجاست که مسائل دوران خفقان بعد از پیامبر شروع می شود و علی زمانه تنها و بی یاور می شود …اینجاست که دلایل صلح امام حسن با معاویه رنگ تازه ای می گیرد و حقیقت را برای مردم آشکار می کند …..اینجاست که دلیل قیام امام حسین (ع) برای همه جهانیان آشکار می گرددد ….آری تاریخ در حال تکرار است و این تکرار باید به آمدن مردی از سلاله مبارز با باطل  بیاید تا این قرق را بشکند و مردم را آگاه کند …..مردی که خودش دوست دارد بیاید ولی عده ای هنوز می گویند ما هستیم فعلا نیا تا اوضاع را کمی سبک تر کنیم در حالی که روز به روز دارند اوضاع پر خطر می شود البته طبق گفته های پیشین معصومین الان هم فکرش را بکنیم خوب است هنوز حرمت های دارد حفظ می شود هنوز لقمه از دهان مردم دزدیده نشده است ، هنوز ………. و ما چقد در جهالت بسر می بریم ما همانند قوم لوط شدیم که حضرت لوط هشدارها را داد ولی قوم عمل نکردند ما راه و چاره را میدانیم ولی امان از غفلت ……گرفتار مسائلی شده ایم که یهود زمان دارد مثل سالهای قبل بر علیه اسلام انجام می دهد معاویه و یهودیان همسانش دارند حکومت می کنند حکومت نه دارند خون جهان را می مکند و سیرشدنی ندارند …..اما من در این میدان تعجب میکنم از مسلمان نماهای که با اینکه میدانند اسلام حق است ولی چطور به خود اجازه میدهند که مقابل اسلام بایستند و از یهودیان از دین برگشته حمایت می کنند ….تعجب می کنم که به اسم اسلام نان می خورند و به اسم یهود نام بلند می نمایند …این یقه بسته های خائن که به اسم اسلام دارند مملکت را غارت می کنند چرا؟؟؟….واقعا فکر نمی کنند روزی در محکمه حقیقی اسلام بازخواست داده می شوند ما که نمی دانیم نیتتان چیست ولی قاضی خداست اون همه چیز را می داند ….

عجب آخرالزمانی دارد می شود ….به امید رهای امام زمانم از مظلومیت هجران….

امروز سه شنبه 3 تیر ماه 1404 وقتی داشتم می آمدم مغازه شنیدم  آتش بس شده و دیگه جنگ نیست خوشحال شدم ولی ناراحت هم بودم برای کسانی که رفتند و واقعا مرد بودند چقدر حیف شد یک متجاوز بیاید و بهترین مردهای جامعه را هدف بگیرد و برود درسته ایران هم جواب آنها را داد ولی هر چه از صبح تا حالا فکر میکنم این جواب کشته شدن سرلشکر باقری و سردار حاجی زاده نبوده قیمت خون آنها باید نابودی کامل اسرائیل از روی کره خاکی می بود که متاسفانه آمریا نگذاشت و مثل نخود آش پرید و معادله را بهم زد و با جوابی که ایران به آمریکا داد و پایگاه نظامی او را در قطر بمباران کرد موجب شد که آتش بس اعلام کنند و جنگ همینجا پایان یابد …

# مرگ بر - آمریکا

#مرگ بر - اسرائیل

#شعر- نو 

عاشقانه عشقت را عشقی عشق میکنم عشقم، معشوقه ام بمان تا که در کرانیه عاشقان عشقمان را عاشقان عشق کنند و به عشقمان عاشق شوند و عشقمان را ستایش کنند در مسیر عاشقیشان تمام نشدنی باشد مثل کوهی تیترهایه عاشقانمان،عشقم عاشقم باش تا از تعادل عاشقیمان انقلابی از عشق در تاریخ عاشقان بجا ماند❣