#دلنوشته
امروز پنجشنبه 8 آبان ماه 1404
چقد این روزها زود میگذرد ، انگار همین دیروز اول هفته بود ، امروز رضا گفت امروز چند شنبه است؟ گفتم پنجشنبه گفت ای فکر کردم اول هفته است منم خندیدم و گفتم انگار خیلی بهت خوش گذشت، گفت نه بابا خوش چی اتفاقا امروز کمی سخت گذشت،
ما همیشه وقتی کسی این جمله را میگفت میگفتیم حتما بهت خوش گذشت که نفهمیدی کی آخر هفته هست …
با رضا که حرف میزدم بعد از این جمله یاد روایتی افتادم که از یکی از معصومین (علیهم السلام) بود که فرمودند آخر الزمان روزها مثل برق می گذره سالها جای خود را به فصل می دهد فصل به ماه ، ماه به هفته ، هفته به روز ، روز به ساعت و ساعت به دقیقه ….و داره تکرار میشه ..
جملات معصومین به حقیقت می پیوندد، نفسهای که از اول و آخر زمان آگاه بودند انگار زمان برای خودشان ساخته شد،چقد آدمای با اصالتی بودند چقد آینده نگر بودند .
یکی از آنها این روزهای که مثل برق میگذرد، برای اون مثل سال میگذرد چرا که دوست دارد از پرده غیبت خارج شود ولی حیف که امثال من نمیگذارند بیاید.
کاش ما آدمای گناهکار زودتر برویم تا مانع این هجران برداشته شود ….
این روز صاحب زمان و عصر غیبت دلشکسته تر از شبهای دلتنگی من است برای مادرم …
و چقد غم هجران بد است و تنها در این همهمه دلتنگی آرزو دارم که بمیرم تا تو بیایی
حلالم کن هجران کشیده دوران غیبت ، یا صاحب الزمان
اللهم عجل لولیک الفرج