#کسب و کار- کافی نت ، نیک نت
فقط با یه تلفن کارهای اینترنتی خود را به ما بسپارید با نازل ترین قیمت و سریع ترین زمان
نیک نت کافی نتی آنلاین
فقط با یه تلفن کارهای اینترنتی خود را به ما بسپارید با نازل ترین قیمت و سریع ترین زمان
نیک نت کافی نتی آنلاین
کافی نت ، نیک نت
ارائه دهنده کلیه خدمات اینترنتی (ثبت نام های استخدامی ،کنکور ، ادارات ،اداره تامین اجتماعی ، لیست بیمه ، کارت ورود به جلسه ، کپی، سنجش نوآموزان ، تحقیق دانش آموزی و دانش جویی، انتخاب واحد حوزه و دانشگاه ، تایپ….. با سریع ترین زمان و نازل ترین قیمت )به صورت حضوری و غیر حضوری
آدرس : دهدشت قبل از فلکه 180 دستگاه ، چهار طبقه ریحان زاده ، روبروی کارواش ناشنوایان
کافی نت ، نیک نت ارائه دهنده کلیه خدمات اینترنتی به صورت حضوری و غیر حضوری ویژه کارهای دانشجویان و طلاب عزیز و همچنین سامانه وکلا با سابقه کار در دفتر خدمات قضایی ، با سریع ترین زمان و نازل ترین قیمت -
ارائه دهنده کلیه خدمات اینترنتی (ثبت نام های استخدامی ،کنکور ، ادارات ،اداره تامین اجتماعی ، لیست بیمه ، کارت ورود به جلسه ، کپی، سنجش نوآموزان ، تحقیق دانش آموزی و دانش جویی، انتخاب واحد حوزه و دانشگاه ، تایپ….. با سریع ترین زمان و نازل ترین قیمت )
#گرمی دوستان
سرگرمیم به گرمیه گرمایه گرمی که هر گرمایه گرمیش که نزدیک تر از گرمی گرم میگیرد سوزان تر از گرمیی هست که از آن گرمی گرم شده بودیم،آره
#وجود
با وجود این همه بی وجودی ها، با وجودی در وجودمه که همه وجودمه
امروز یکشنبه 19 فروردین سال 1403 هجری شمسی مصادف با 27 رمضان سال 1445 هجری قمری ساعت 1:51 دقیقه بامداد
من و ساجده تا سحر بیداریم مثل شبهای گذشته و گاهی نگاه فیلم می کنیم گاهی هم خاطرات گذشته را مرور می کنیم و اینقدر گرم می شویم که نمیدونیم کی صبح می شود و من گاهی در این ساعتها دلم برای مادرم بدجور تنگ می شود یادم میاد روزهای که با هم روزه بودیم و مادرم سحری آماده می کرد و پدرم هم به مناجات خوانی مشغول می شد …خیلی دلم برای آن روزها تنگ شده روزهای تکرار نشدنی و فراموش نشدنی..
کاش میتوانستم به ساجده بگویم که من آن روزها چقد خوشحال بوده ام البته فکر کنم فهمیده چون دختر خیلی باهوشی است …
هیچوقت روزهای اولی که روزه گرفتم و بر من واجب شده بود را فراموش نمیکنم سحر بود مادرم مثل همیشه غذاای خوشمزه درست می کرد هیچوقت صدای روغنی که روی گاز بود و صدا می کرد را فراموش نمیکنم ..کاش میشد برگشت به زمان سال 1377اون سال بود که روزه بر من واجب شده بود .یادش بخیر
میخوام امشب بگویم مادر عزیزم و پدر مهربانم من اگر روزی دوباره متولد شوم و از من بخواند پدر و مادر انتخاب کنم من باز هم شما را انتخاب می کنم شماهای که در عین بی سوادی ولی با ایمان و مهر و محبتی که به خدا داشته اید من را نیز با خدا آشنا کردین شاید اگر آن روزها شما ها را نمیدیدم به اون زودی به راه خدا نمی امدم خیلی ها بودند که برعکس من رفتند شماهای که موقع خواب برایم ذکر یا علی ر می گفتی مادر یادت هست هر شب که می خوابیدم و ترس قبل از خواب داشتم میگفتی این ذکر را بخوان و بخواب (سر نهادم به زمین ، ای زمین نازنین ،هیچکس نیاد بالای سرم ،جز امیرالمومنین) و مناجات که پدر تو صبحها بعد از اذان صبح می خواندی و من با صدای تو بیدار می شدم
یا رب به دعای عرش کرسی نه چیز مرا مدد فرستی:علم و عمل و گشاده دستی ،ایمان و عطا و تن درستی،فتح و فرج و خدا پرستی..اینا را می خواندی و من حالا قدر دان آن لحظه هستم ..
خدایا بحق این روزها و ساعتهای آخر ماه رمضان پدر و مادرم را مورد رحمت بی کران خویش قرار بده ..آمین یا رب العالمین
#❣
در این هیاهوی شلوغی شهر و تکرار روزهای تکراری وآدمایه تکراری وخستگی از تیک تاک ساعت که یادآوره زمان از دست دادن عمرم هست تنها یادآوری که به من قدرت آغاز روز تکراری رو به من میده تا از رختخوابم بیدار شم و روزمو آغاز کنم یادآور زمانی هست که اون زمان را در آغوش گرمت از دست دادم و بیاد میاورم که زمانی را از لابه لای زمان های آینده زمانی را تکرار کنم که بتوانم تمام خستگی هایم را در زمانی که در آغوش گرمت و امنت هستم از یاد ببرم و بیاد بیاورم هر زمان همچون زمانی که تکیه گاهم بوده ای در هر زمان…
…….
ماه رمضان امسال بدون تو پدر جان فقط افطار و سحر میشه و میگذرد
من فقط یادش بخیر را تکرار میکنم در میان مناجات باخدا
پدر جان چه روزهای که من خوشحال ترین دختر این زمان بودم و با صدای مناجات تو من پرواز میکردم .
پدر جان میخواهم بگویم این روزها به خصوص موقع سحر دلم خیلی برایت تنگه میشه خیلی …….
وتنها آرزویم دیدن یه بار دیگه چهره نورانی تو … حتی تو خواب باشه
……
مادر جان
کاش در این همهمه روزگار بودی چقد نبودنت خون به جگرم میکند
و من ماتِ بغضهایِ توی گلو خفته میشوم ..
نبودنت خیلی درد میکند مادر
شادی روح تمام اموات خصوص پدر و مادران آسماني من يقرا الفاتحه مع الصلوات اللهم صل على محمد و آل محمدو عجل فرجهم
#اجتماع_
#انتخابات
#نماینده
امروز۲ بهمن ۱۴۰۲ مصادف با ۱۰ رجب الحرام ۱۴۴۵
یادش بخیر وقتی بچه بودیم اول بهمن که می آمد شوری در مدارس پیدا می شد که همش هیجان و صدای آزادی بود انگار ما هم در دوره شاه بودیم که پیروز شده بودیم که آنهمه خوشحالی می کردیم …
مدارس همه دکور عوض می کردند و همه مدرسه را گل کاری و نقش و نگار می بستند دل تو دل نداشتیم تا ۱۲ و ۲۲ شود که قرار بود مدارس جشن بگیرند ،جشن پیروزی …..
۱۲ که می شد در مدرسه ما جنش می گرفتند و ما همه عاشق قسمت تئاتر و سرود بودیم و از همه مهمتر جایزه گرفتن …
واقعا یادش بخیر
ولی امروز دلم گرفته بود دیگه از اون روزا خبری نیست ….این روزا دارند به آن انقلاب سال ۵۷ و آن پیروزی که ما ندیده عاشقش بودیم و حس می کردیم، دارند توهین می کنند دارند لعنت می فرستند. ..
واقعا سزای اون انقلاب این است؟
یعنی نتیجه اون انقلاب که مردم را از دست ظلم نجات داد این است؟؟؟
نه خیر من فکر نمی کنم این جور باشد……
کسانی باعث و بانی این توهین ها هستند که الان دارند آماده می شوند برای کرسی نمایندگی مردم در مجلس ..
آها باید بگم که این روزا خیلی گرم به نظر می آید آخه خیلی ها دارند آماده می شوند بروند به مجلس دارند از همه چیز مایه می زارند…
دیگه شور دهه فجر کمتر دیده می شود نمایندگان الان به جای الله اکبر پیروزی دهه ۵۷ دارند به ندای خود رای جمع می کند که به مجلس روند اونهم چطور….؟؟با سر زدن به منزل این و آن و یا شرکت در مراسمات عزا!!!!
نماینده مجلسی که چند دوره در مجلس بوده و نماینده این شهر بود خبری نداشت اصلا خیلی ها او را نمی شناسند ولی موقع انتخابات خودنمایی می کند ،نماینده ای که فقط به فکر خود و خانواده خود بوده و از اقشار مردم ضعیف بی خبر است ولی این موقع به فکر مردم شده و با دادن ۵۰۰ هزار تومان یا یک کیسه ۱۰ کیلویی برنج دارد رای جمع می کند ……..
اینها هستند که باعث و بانی توهین به بنیان گذار انقلاب و خونهای ریخته شده انقلاب ۵۷ هستند.
کاش بودند کسانی که جرأت انقلاب در برابر این انقلابی نماها را داشته باشد تا من هم همراه آنها می بودم…….
✍بنا به مشکلاتی که داشته ام نتوانسته ام ادامه بدهم تصمیم گرفته ام این متن را ادامه بدم
….روز یازدهم اسفند ماه ساعت 8 صبح اعلام شروع رای گیری بود ما هم بیدار شدیم که برویم ولی اینقدر در حوزه انتخابی ما شلوغ و پر هیجان بود طول کشید تا من رای داده ام شلوغی که میگویم نه از بابت تعداد رای دهنده گان بود بلکه به خاطر خبرهای بود که به گوش می رسید در حوزه انتخابی من حرف از خرید و فروش رای بود عده ای از نمایندگان به جای رسیده بودند که شرافت مردم را می خریدند و مردم هم که گرسنه بوده اند می گفتند یا رای نمی دهیم یا هم اگر بدهیم باید پولش بگیریم این مردم چون میدانستند بعد از انتخابات دیگر چیزی گیرشان نمی آید میخواستند از الان بگیرند و خیلی ها هم گرفتند …
انقدر در این روز از لحاظ روحی اذیت شدم که نمی توانستم کاری کنم و نه هم کاری از دستم بر میومد تا اینکه ساعت 4 بعداظهر بود رفتم مسجد محله و رای خود را داده ام ولی متاسفانه نوشتم رای من فروشی نبود واقعا هم نبود اگر نه به احترام حرف رهبرم بود شاید اصلا وارد حوزه انتخابی نمی شدم و من متاسف شدم که در بین عده ای زندگی می کنم که برای به دست اوردن مال و منصب به هر کاری دست می زنند ……..
شب همان روز همراه خواهر زاده ام که رای اولی بود به شعبه اخذ رأی رفتم حقیقتش برای گرفتن عکس از اون رفتم چون خیلی مشتاق به رای دادن بود.
در همهمه آشناییها و طایفه گریها بهش می گفتند فلانی رای بده یا به فلانی.
در بین راه چیزی بهش نگفتم میخواستم ببینم آیا میتواند از همین اول انتخاب خود را ارائه دهد یا نه فاصله زیاد نبود رسیدیم به شعبه اخذ رأی وقتی میخواست رأی را بنویسد از من پرسید منم گفتم خودت باش
داشتم گوشی را آماده میکردم برای عکس که دیدم دارد با خودش کلنجار می رود یه لحظه خودکار حرکت داد و دیدم نوشته رای من فروشی نبود
یه لحظه جا خوردم و فهمیدم که در شهر من چه گذشت حرفی نزدم اومدم بیرون ازش پرسیدم چرا این را نوشتی گفت یکی از دوستانم بهم گفت ما که میدانیم یکی از اینها میروند و همه دارند رای می خرند بیا تا ۴۰۰ هزار تومان بفروشیم منم طبق اوضاع شهرم این را نوشتم شاید به نظر بعضیها کار درستی نباشد اما به نظر اون کار درست همین بود …….
قضاوت با شما