انتظار

شادی روح تمام پدر و مادران آسمانی من یقرأ الفاتحه مع صلوات..اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
  • خانه 
  • علائم ظهور امام زمان (ارواحناه فدا) 
  • تماس  

#شعر با قافیه جدید

27 آذر 1402 توسط انتظار

۱….#احساس$€

تظاهر به بی احساسی شخصی که حساس ترین نبض حس احساساتت بوده وحس میکردی اگر یه روز حسش نکنی اون روز بی احساسی را حس کرده ای تو را آرام آرام همچون حس بیهوشی بی حس روحی و هوشی میکندکه ندانی باچه حسی حس کنی تمام احساسات را ودرکمال قدرتی حساس بی احساسی بی حس ترینیم درکنارهم.

€&

۲….#عادت$€

 از عادت به عادت عادتت میدن!
بعد به عادتی که عادتت دادن میگن تو به عادت عادت کردی و الان عادتی هستی!
و همین عادت را به گفتنش عادت میکنند و عادتی میشه براشون عادت که موقعی بهشون میگی تو از عادت داری به من میگی به عادت عادتی شدی
اصلا قبول ندارن عادتی را که بهش عادت کردن و در جواب میگه که تو قبل از اینکه یکی عادت بشه تو عادت شدی در عادت اون عادتی که همیشه عادت میشد و الان هم عادت داری به عادت که عادتی شدی
و میگه که ترک عادت هم سخته! ولی هیچوقت عادتی را که خودش بهش عادت کرده را نمیبینه عاداتی را که زشت ترین عادتی را بهش عادت کرده که همه را به عادت عادت میدهد حتى بدبو تراز عادت و باز به دنبال عادتی میگردد که خودش از عادت دارد تورا به عادت عادت میدهد بعد !
به دنبال عادتهای میگردد که عادت داری ! ولی اینو بدون که از عادت تا عادت عادتهایی هست که از هیچ عادتی نمیتوانی به عادتش دربیاری چونکه عادت چیزیه که هرماه عادت میشه تا عادتی که شبها عادت به عادتش دارد را عادت دهد
عادت
و یه عادتی مث تو این عادت را با اون عادت میخواد هم. عادت دهد! میخوام اینو بهت بگم ما اگه میخواستیم عادت کنیم به عادت که بعدش یه عادتی مث تو بخواد دنبال عادتهای ما بگرده قبل از اینکه ما بخواهیم به عادت، عادت کنیم اون یکی عادت عادت میشد که ما بعدش نیاییم به عاداتی عادت کنیم که تویی که هنوزززز !!! نمیدانی با عادت هم. شده عادتی که اون عادتت قبل از این عادتهات عادت بوده حالا از عادتی که بهش عادت داری دنبال عادت عادتی ها نبودی برو تاریخچه عاداتت را در بیاور پیش خودت بعد به این و اون بگو عادتی نقطه های عادتشونو بگو!! البته تو که با عادت یکی شدی دیگه بحثی نداره از اینکه«عادت» داری!!

 ۳….#$ از لذت تا عزّت &
از داشته هات لذت ببر تا به عزّت برسی !
عزّت دست خداست که باید خدا بخواد دستتو بگیرد و به تو دست دهد تا
عزّت رو به تو ببخشد!
شكر لذتِ نعمت نعمتت افزون کند
خدا عزّتت بده…&
«ناخدایه کشتیه طوفانیه روزگارم»
(نامرئیه سرنوشتم پیدات میکنم)
#لذت #عزّت #خدا #نعمت# #شکر #ناخدا #کشتی #روزگار #نامرئی
#سرنوشت

❣

۴….#اوج$€

برای به اوج رسیدن باید چیزی رو بدست بیاری که در
اوج!!
و در سعود اوج موجی را که با ثانیه به ثانیه متغیر زمان به سمت جلو در حال حرکت میباشد را جوری با اوج اوج !بگیری که با موج اوج پستی و بلندی های که در موج اوج هست را بتوانی موج بگیری و از کنارشان اوج بگیری و به اوج اوجت برسی با «اوج»
#باید
#او# #موج #اوجت# #اوجش قشنگه به اوج فکر کن #اوج من #اوج موج #اوج اوج #اوج اوجت #زمان#سعود##جوری#

 

 ❣

۵….#سوخت$€

 گاهی باید سوخت
و سوخت سوخته ات را به کسی داد که هیچ سوختی براش مثل سوخت سوخته ات تا حالا نسوخته
و سوختت را جوری بسوزاند که تا ابدو یک روز عمرش سوختی داشته باشد برای سوخته شدن
و با سوخت سوخته ات جهانی را کشف کند که تا حالا سوختی در آنجا
نسوخته!
سوختتم! استارت بزن


#گاهی# #سوخت# #سوختتم #استارت_بزن
#روشنه كرن #شروع #حركت كن

❣

۶….#پرستو$€

 لحظه ای که پرستویه جانت از بهار دنیایم به بهاره دنیایه دیگری با فرسخ ها فاصله کوچ کرد !
لحظه ای بود که در جانم آتیشی بپا شد که از تشنج گرمایش سردرگم ضربان جانم را به نقطیه خشکیدیه سوزانه ، زرد پاییز ، خزان کرد
لحظه ای که تنم به خلوتِ سرمایه سردِ زمستانی عادت کرد لحظه ای بود که کلاغ زشت لحظههای تنهایی مونس جانم شد و جانم را با سیاهی زشتیه پرش یکی کرد و تار تار شاخه های خشکیده ام را با فضولاتش یکی کرد
و وعده ی بهار خوش رُخ و چ چ ای زیبا میداد به جانم
تا اینکه!!!
لحظه ی پرستویه جانت به لحظه ی تکرار تکراریهایه تکرار فصل ها که عادت تکرار کرد بود به تکرار بازگشت
و دنیایه بهاری اش را در دنیایه دیگری که اون طرف دنیا قرار داشت به دنیا سپرد و به این طرف دنیا کوچ کرد ولی پرستو باور نمیکرد که از اون سرِ دنیا تا این سرِ دنیا دنیاییست بین دو دنیا و دنیایی به دنیا میآید به فاصلهی این بهار تا آن بهار به مدت ۹ ماه خبری از دنیایی که در درون دنیایه خودت به دستِ دنیا سپرده بودی ونمیدانستی که دنیا حامله است!!!
و قرار است دنیایی را به دنیا بیاورد که «یک» دنیا باشد….!!
#پرستو #پاییز #زمستان #بهار #تكرار #دنيا #باور #یک #شعر_حال_آدم_را_خوب_میکند #شعر_دل_اجتماعی

❣

۷….#تکرار$€

 دنیا به حبس ابد یک روز به حکم تکرار شبو روز محکوم است!
و در این تکرار روزهای تکراری من به تکرار لحظههای تکراری تو که تکراری با تکرار دیگریت متفاوته به فکر تکرار تکراری های تکراریت هستم که تکرار شبو روز تکراری من را به تکرار تکراری خود تکراریت مشتاق تکرار
کرده! و فکر تکراریم را در خودش به قلاب تکرار تکراریات آویزان به تکرار حواس پرتی های تکراری کرده
همانند تکرار نوار تکراری که میدونی تکراری
ولی باز به تکرار تکراری بودنش همچون مرفین عادت تکرار داری
#حبس #حبس_ابد #حكم محكوم #شب #روز #تکرار #تکراری #تکراری #مشتاق #تكراريات #قلاب #عادت
❣

۸….#باور$€

گاهی به باور باوری میرسی که باور نکردنیه
اما باور کردن و باور نکردن باوری که باید باور کنی
که باورت و باورش هردو باور، باور کردنیه
اما باورت باورش نمیشود که باورش باور کردنیه و در باورش هنگ باوری شده که آیا باورش را باور کند یا که دارد خواب باور را میبیند
اما چیکار میشه کرد؟
با چه باوری باورت را به باورشان رساند که باورشان شود در واقع؛ خودمم میدونم سخته باور کردنش و باور نکردنیه ولی خب اگه باورش نکنیم مبنایی برای باور باور اصلا نداریم و بی باوری یعنی زندگیه خط قرمز و پوچیه بی حد مرز و زندگی بی مزه! و اینم باور کن باورایی وجود دارد که اگه بخوایم باورشان کنیم باااااااز باور نمیکنیم که باور کردنیه

و تا زمانی که باور کردن را باور نکنیم که باوری وجود دارد در توهم دو جانبیه باور کردن و باور نکردنیم
دیگه از چه باوری بگویم که باور کنی؟!
باور کردنش با تو

#باورمثبت #باورکردنش_سخته #باورکردنی #باورنکردن#باوری_قوی #سخته #باورزندگی #باورذهن #یقین# #مزه_زندگی #باور_کنید_تا_ببینید #باورشان #باور_ثروتمند

❣

۹….#چرا.چراگاه$€

چرا ! چرا؟؟ چرا به چرا میرویم در چراگاه و می چرایم به دنبال چرا با هم چرا های چرا که نمیدانیم چرادر چرا به دنبال چرا می چرایم فقط فقط در چرایم باز با خود در چراگاه به دنبال چرایم و میخواهیم چرایی برای چرایمان به چراها اضافه کنیم که چرا ؟!
چرا چرایم!!
چرا آخه؟!
در هر چراگاهی به دنبال چرا نچرید!!!
که چرای پیدا کنی که چرای زندگی ات را از یاد ببری و ندانی که چرا به دنیا آمده ای و چرا باید آثاری از خود بزاری برای نسل بعدی که چراهایشان کمتر باشند و برای چرا به هر چراگاهی نروند بچرند که چرایی جلوشون بگذارند و بچرن بدنبال چرا در چراگاهشان که مطمئنن چراگاهشان
پرتگاهی دارد که چرا و چراندن آن چراگاه مقدماتش است!!!
#چرا
#میچریم
#چراگاه
#چراندن

❣

ادامه دارد……

 نظر دهید »

#مادر#مظلوم

22 آذر 1402 توسط انتظار

….

مادر ,کلمه ای غریبی است در میان کلمه ها , کاش میشد جوری به زبان آورد که حق آن ادا می شد, چقد دلم برای گفتن این کلمه تنگ شده برا صدا کردن مادرم….cry 

امروز میخوام به یاد مادرم از مادری حرف بزنم که مظلوم و ناحق کشته شد و کسی هم جرائت نکرد انتقامش گرفته شود , مادری که فقط برای حق خواهی و عدالت صدایش بلند شد و چقد ناجوانمردانه او را به کام مرگ فرستادند , شاید روش کشتن این مادر خیلی مظلومانه بود اخه کدام مرد به زن ظریف و جوان که فقط 18 سال داشت کتک میززنه البته نه هر کتکی , کتک آتش زدن و مسمار در(آنهایی که خونه دیمی داشتند میدانند مسمار در چی بود میخی بزرگ که حکم قفل در را داشت)از مسمار در که بگذریم  و تازه درد جسم شروع شده بود که علی را جلوی چشمش دستگیر کرده بودند و این از همه برای او سخت تر بود کسی که فاتح خیبر بود کسی که قهرمان مدینه بود حالا دست بسته ….خیلی سخته مگر آنها چکار کرده بودند ؟به چه جرمی؟ همین در مادر برایشان کافی نبود؟!چرا کسی اونجا کاری نکرد همه سکوت اختیار کردند مگر بر آن زمانه چی می گذشت که همه سکوت کردند مگر همه نمیدانستند که حق اهل بیت پیامبر چی بوده و بارها و بارها پیامبر آنها را جانشین خود قرار داده بود؟!!!واقعا چرا سکوت کرده بودند؟

(شاید بتوانیم اوضاع انروز جامعه را به اوضاع امروزی جامعه کشور من هم تطبیق بدهیم در جامعه امروزی هم نمیتوان از خود دفاع کرد دفاع کردیم باید منتظر این صحنه ها باشیم حالا به طریق مختلف .. من خودم یادمه فقط یه اعتراض کوچکی کردم به یکی از ادارات فورا خلع صلاح شدم با وجود آزادی بیان ولی هیچ آزادی نمیبینم …خدا بخیر کند)

این روزها ایام فاطمیه حس و حال خاصی به خودش گرفته خدارا شکر هنوز صدای یا فاطمه در کوچه ها می پیچد و به عشق آن مادر شهر هم قوت می گیرد دیشب در خیابانهای شهر مراسم بود ما هم رفته بودیم نذری که می دادند خیلی یها مشتاق گرفتن بودند ولی خیلی ها با تمسخر طعنه می انداختند واقعا راست میگن هر کسی سعادت شرکت در مراسم اهل بیت را ندارد من دیشب به یقین رسیده بودم ….

از مادر هر چه بگویی کم است و این را من به عینه تجربه کردم ..

ایام سوگواری ام ابیها فاطمه زهرا را به همه هم کیشان خود تسلیت عرض می نمایم باشد که مادر , مادر من را هم شفاعت بفرمایند ان شاء الله

 

 نظر دهید »

#غزه_خونین

11 آبان 1402 توسط انتظار

روزهای سخت زندگی من مصادف شد با بمباران غزه روزهای که نه من یادم می رود نه غزه مظلوم .

آه از آه من و آه کودکان و زنان مظلوم غزه

کاش بیاید منجی عالم بشریت تا دیگر آهی از سر مظلومیت کشیده نشود …آه کودکی که بیصدا در آغوش مادر شهیدش کشیده می شود و توان صدا کردن مادر را ندارد 

کجایند آنهایی که دم از حقوق بشر می زنند مگر کودکان مظلوم و ناتوان چه ضرری می توانند داشته باشند ،به نظرتون الان که مدارس غزه از نبود دانش آموز تعطیل شدند کار خوبی هست کجایند کانون فکری کودکان ،کجایند مسولین آموزش و پرورش کودکان اینها چه ظلمی کردند که باید تاوان بدهند چرا نگذاشتند طعم به دنیا آمدن را بچشند ….

ادامه دارد…

…

 1 نظر

#دلنوشته

11 آبان 1402 توسط انتظار

دوره ای از زندگی را طوری سپری میکنم که هیچی نمی فهمم و در حالت منگی حالتی که اصلا نمیدونم زنده ام یا مرده حتی غذا که میخورم مزه اش برام مهم نیست فقط میدانم که غذا میخورم یا آب می نوشم ،چقد هوای سرد و بی روحی است این روزها به نظرم باید از این مکان بروم شاید اونجا حالم عوض شود یک دست لباس گذاشتم داخل کیفم و روانه بهبهان شدم وقتی رسیدم به ترمینال فقط خودم بودم بهم گفت که منتظر بمونم تا مسافر بیاد نشستم و به گوشی که کسی این مدت نه تماس گرفت نه پیامی داد را چک کردم و دوباره گذاشتم داخل کیف نیم ساعتی نشستم و مسافر تکمیل شد حرکت کردیم و حدود یک ساعتی رسیدم بهبهان پسر خواهرم میلاد آمد دنبالم رفتم خونه همه خوشحال شدن که من رفتم غذا خوردیم بعد دور هم بودیم حال دلم گرفته بود انگار اینجا هم خوب بشو نیستم انگار جدایی از او هیجا دلم را خوب نمی کرد  همش به خواهرم بهانه می کردم بزنیم بیرون حوصله ام سر رفته بود تا اینکه زن همسایه زنگ زد به خواهرم گفت میای بریم خرما پاک کنی؟آبجی گفت نه من نمیام ولی خواهرم را ببرید منم گفتم باشه ..صبح ساعت ۶ بیدار شدم و رفتم دیدم ماشین وایساده حدود ۱۰ نفر بودیم وقتی رسیدیم گفتند که خرماها را پاک کنید شروع کردیم وقتی دانه های خرما را جدا میکردم کل زندگیم را مروز می کردم و اینکه کجا بودم به کجا رسیدم و چه کسانی را دیدم و از چه کسانی گذشتم خیلی بد بود آنقدر تو زندگی فرو رفته بود که نمیدونم کی ۸ ساعت گذشت بعد از ۸ ساعت تمام کردیم و به خانه برگشتیم همرا من ۹ نفر زن که همه خانه دار و حدود ۴۰ یا ۵۰ سال داشتند میشد خستگی را از چهره شان دید ولی کاری نمی توانستند بکنند انگار برای زحمت آفریده شدند ماندم آنقدر فکرم را مشغول می کردند که زندگی و سختی های خودم را از یاد برده بودم واقعا چرا یک زن باید اینگونه زحمت بکشد مگر نمیگن زن ریحانه است و ضعیف و لطیف پس چرا باید اول صبح تو سرما و گرما برود برای چندر غازی بعدش خم کارهای خانه مگر زندگی و عمر چقد طول می‌کشد که باید اینگونه برایش جنگید ؟؟؟؟؟؟!!!!!!خلاصه این روزها روزهای سخت زندگی من بوده و نمی‌دانم تا کی ادامه دارد ولی قطعا درست می شود چون من به خدا ایمان دارم و می‌دانم درست می‌کند……

 1 نظر

#غزه_خونین

27 مهر 1402 توسط انتظار

#مظلوم
#غزه_خونین
🔷چطور وصف کنم حال یک کودک فلسطینی را من ،منی که فقط بلدم شعار بدم کاش می توانستم کمکی کنم کاش جای سیاستمدارانی که همش دم از حقوق بشر می زنن بودم تا آتش بس را اعلام می کردم …حیف که نیستم
☑️کودکی در زیر بمباران کرکس صفت دارد آه مظلومانه می کشد و منتظر دستی است که او را از آنجا بیرون آورد و به جایی امن ببرد ولی حیف که از این خبرها نیست و باید با همان آه رفت آهی که می گوید کاش هرگز به دنیا نمی آمدی آخه مگه گناه تو چی بود که دنیا ندیده باید بروی
کجایند آنهای که دم از حقوق بشر می زنند کجایند کسانی که منتظر منجی بشریت هستند در حالی که می‌توانند خودشان کاری کنند و نمی کنند یک میلیارد مسلمان داریم کجایند کجایند
🔶 همه دارند تصویر تو را پخش می کنند همه دارند از تو فیلم و عکس می‌گیرند ولی کاش صدای تو را هم دریافت کنند و جواب من لا ینصرنی را بدهند ندایی که امام مظلوممان در تاریخ گفته بود ولی جوابی نشنید و هنوز هم که هنوز است داریم عاشورا را به پا می کنیم کاش کسی بیاید و جلوی این عاشوراها را بگیرد تا دیگر مظلومی یا کودکی مظلوم کشته نشود کاش همه مسلمانان هم صدا شوند و یکپارچه ندای یا صاحب الزمان را سردهند تا منجی بشریت بیاید و اینهمه ظلم را پایان دهد ….
ادامه دارد….
✍ح نیک مظهر
@delnweshteh✅❇️

 نظر دهید »

#دلنوشته

17 مرداد 1402 توسط انتظار

…

در خاواده ای متوسط در روستای  از روستای های کشور پهناور ایران در منطقه کوهستانی در یکی از روزهای پاییزی مادری مریض حال و بیمار را به بیمارستان می برند ،  نرسیده به زایشگاه بعد از 7 فرزند دختری زیبا و مظلوم متولد می شود پدر آن دختر که همراه خانمش بوده به داخل بیمارستان می رود برای بستری کردن ، در همین حال که مادر در حیاط بیمارستان سر چاه سرویس بهداشتی (قبلا چاههای سرویس بهداشتی در حیاط بوده اند و یک سوراخی دایره شکلی وسط سنگ بالای چاه بوده برای هواگیری) می نشیند و توان راه رفتن ندارد دختره با عجله زیاد به دنیا می آید .حال مادر اصلا خوب نیست آنقدر فشار بهش می آید که حواسش نیست دارد چکار می کند ناگهان دست به زمین می برد و تکه گوشتی را از سوراخی بالای چاه می اندازد داخل چاه ناگهان خواهر آن زن که همراه او بوده متوجه می شود و یه لحظه پای کوچیک اون دختر مظلوم و مظلوم که ای کاش به دنیا نمی آمد را می گیرد و بالا می کشد ..بعد از چند روزی به خانه بر می گردند مادر دختر حالش بد می شود این دختر کوچولو که نمیداند برای چی به دنیا آمده و مادرش هم توان نگهداری را ندارد خاله اش او را به خانه خود می برد و او را با آب قند تا سه ماه بزرگ می کند ..اون دختر بزرگ می شود و هر روز بزرگتر ……

بزرگتر که می‌شود خواهران همه عروسی می کنند تنها می ماند با پدر و مادر پیر و مریض حال ؛زندگی اش را وقف پدر و مادر می کند غافل از اینکه خودش زندگی می خواهد می گذرد لیسانس می گیرد و در همین گیر و دار پرستاری هم می کند پدر و مادر روز به روز مریض حال تر میشن و به سن دختر اضافه می شود در همین بین چند نفر بهش پیشنهاد ازدواج می دهد ولی به خاطر اونا رد می‌کند آخه کسی نبود که از آنها نگهداری کند چند سالی حال پدر و مادر بد می شود و متاسفانه هر دو در یک سال از دنیا می روند پدر پنج ماه بعد از مادر می رود و روزهای سخت دختر از روزی که پدر می میرد شروع می شود روزهای آوارگی و بی پناهی و بی کسی زن داداشش از خانه بیرونش می کند و اون دختر یک خانه برای خود اجاره می کند و در این یکسال دریغ از هیچ کمکی چه مالی و چه عاطفی  دختر روز به روز قلبش سیاه تر می شود تا اینکه یکسال اجاره نشینی گذشت و به خانه خواهرش پناه می برد آنجا هم ظاهرا برایش امن نبود اون دختر الان مریض می شود و آنقدر آنفلونزا فشار می آورد که نمیدانم سلامت می شود یا نه ،الان در اوج احساس تنهایی و بی کسی به سر می برد …

 نظر دهید »

#محرم

07 مرداد 1402 توسط انتظار

#محرم
#امام حسين (عليه السلام)
در روزگاری که جاهلان به اعتقادات دین خود ، تو را عرب خوانند و قیام تو را دعوای فامیلی می پندارند من خارج از هر گونه نژاد و قومیت گرایی و ملیتی تو را امام و پیشوا و الگویی عدالت خواهی و حق طلبی می پندارم به امید روزی که صدای تو دل آزادگان دنیا را به خروش وا دارد.
✍ح نیک مظهر

 نظر دهید »

#محرم

03 مرداد 1402 توسط انتظار

#محرم

#امام حسین (علیه السلام)

این روزها اوضاع عجیبی شده ،به هر کی نگاه کنی انگار یه غمی تو دلشه حتی اگر به زبون نیاره ، همه دارند عزای کسی را سر می دهند که شاید بهش اعتقادی هم نداشته باشند ولی جاذبه اون طوری هست که ناخودآگاه در دل مومنین صدا می زند و نوای حق طلبی و آزاده خواهی را سر می دهد.کاش این صحنه ها عبرتی باشد برای هدایت ما و عاقبت بخیری همه ما..

دیروز یکی ازم سوال پرسید عجب اوضاعی شده چرا همش می گویید لباس مشکی بپوشید در روضه ها شرکت کنید گریه کنید !!!!چرا ما باید برای یک فرد عرب که نمیدانیم کی هست و چکاره و رفته با عمو زادگان خویش دعوا کرده کشته شده حالا چرا من برایش ماتم بگیرم اونم کمه کم ده شبانه روز؟اصلا به من چه!!!!اگر اینطوره چرا ما برای عزیزانمون اینجور مراسمات نمیگیریم فوق ،فوقش تا چهل روز اونم یک شب درمیان بعد از یکسال هم فراموش می شوند!!!

شبهات اینچنینی که الان دارد فضای مجازی  را پر می کند و خیلی ها هم ندانسته تن می دهند و باور می کنند ..

راستی مشکل کجاست؟ 

مشکل از آنجاست که ما اعتقاداتمون را گم کردیم زمانیکه اسلام را پذیرفتیم و در زیر پرچم دین اسلام قرار گرفتیم شخصیتهای برایمان معرفی شدند که باید از آنها پیروی کنیم یکی از اسطوره های مکتب دین اسلام امام حسین (ع)هستند که در سال 60 هجری قمری وقتی دید اوضاع مسلمانان مثل امروزه به خطر افتاده و عده ای دارند در لباس مسلمانی به دین اسلام ضربه می زنند شروع کرد به بیداری مردم و اینکه حق با اولیاء دین است و تنها راه نجات پیروی از کسانی است که مکتب دار دین اسلام هستند . اینکه در چنین سالی با جان و مال و ناموس خود به مبارزه با تزویر و کفر برخاست و با پیروزی خون بر شمشیر اسلام را تا امروز که چند صد سال می گذرد حفظ کرد .نشان داد که دین اسلام دین آزادی و مردانگی است .

شب پنجم محرم رفته بودم هیئت سر کوچه صحنه ای دیدم که باور کردنی نبود و هیچوقت فکر نمی کردم متولدین این دهه هرگز با اوضاعی که در جامعه می بینم بتوانند این محرم را درک کنند ولی عده ای از این نوجوانان چنان شور و شوقی برای سینه زدن در هیئت داشتند که باور کردنی نبود ..

برایم خیلی عجیب بود واقعا این چه انرژی جاذبه ای است که از کودک تا پیر را به خود می کشاند حتی در بدترین شرایط اجتماعی با سیل شبهات محرمی و سیل فشار فضای مجازی ولی باز مردم چنان شوقی دارند که انگار نمی توانند در خانه بنشینند در همین فکر بودم که یهو مداح صدا زد (نتیجه حق طلبی این بود)دلم لرزید گفتم حتما صدام شنید و به وسیله مداح جوابم را داد ..

آره واقعا (نتیجه حق طلبی این بود)همین هست جواب انرژی جاذبه ای امام حسین(ع) که سال به سال پرشورتر می شود و اربعین امسال هم مطمعناً پرشورتر از سالهای قبل می شود.

 

 نظر دهید »

#محرم

02 مرداد 1402 توسط انتظار

عجب محرمی شد امسال،

امسال ،2 مرداد سال 1402 شمسی مصادف با 6 محرم 1445 قمری

سالی آشفته  و نگران از اوضاع اجتماعی و اقتصادی و پریشانی روحیه مردم و آشفته بودن حالات رفتاری در چنین روزهای تابستان که دلها همه خسته و درگیر مسائل ضروری زندگی و دست پا زدن برای تهیه یه لقمه نان برای فرزندان خود ، آنقدر مشغول نان و آب شدند که دارند دین و اعتقادات خود را فراموش می کنند مثل سال 60 هجری قمری ، اون موقع هم اوضاعی شبیه همین اوضاع بود دین اسلام داشت کم رنگ می شد اعتقادات مردم داشت فراموش می شد ، کسی جرأت امر به معروف و نهی از منکر را نداشت اگر کسی اینکار را می کرد یا به قولی کتک می خورد یا حرمتش شکسته می شد تا اینکه یک نفر از شیر مردهای بنی هاشم فرزند علی(ع) ،عدالتخواه دوران به میدان آمد و جان و مال و ناموس خود را به میدان آورد و با کمی تعداد نفرات ولی با اخلاص و زیادی عشق آمد و همچنین رویدادی را رقم زد، رویدادی که الان دارد تکرار می شود دورانی که الان من در آن به سر می برم تکرار شده ی تاریخ سال 60 هجری می باشد منی که همیشه می گفتم من اگر جای کوفیان بودم اینکار را نمی کردم چرا شمری که حافظ و قاری قرآن بوده و یکی از جنگآوران جنگ صفین بوده و در رکاب علی(ع) شمشیر زده مقابل امام حسین(ع) رفت اگر من جای او بودم این کار را نمی کردم و در دوران من کسی جرأت حرف زدن در مورد اعتقاد را ندارد اگر حرف بزنیم اسکول خوانده می شیم یا هم عقب افتاده و سنت گرا و بی تمدن در دوران من امر به معروف را می کشند و آزادی بیان را از قشر  عدالتخواه می گیرند و تمثیل های دیگر ولی حالا در این تنگنای اقتصادی و دوران خفقان فرهنگی و اجتماعی خیلی از امثال من این فکر را نمی کنند همه ما درگیر فضای دروغین و مجازی شده ایم کافیه استوری درباره ضد محرم و اسلام بشنویم ، همه به اون سمت می رویم کاش کمی روی خودمان کار کنیم که بصیرت پیدا کنیم ،کاش بشویم مثل یاران کربلا تا ما هم عاقبت بخیر شویم ، خدا نکند افکار یزید صفتان با وعده های مجازی جوانان حسینی ما را غافل کنند از دین مقدس اسلام .

 نظر دهید »

#دلنوشته

31 تیر 1402 توسط انتظار

#محرم 

#امام حسین(علیه السلام)

این حسین (ع) کیست که عالم ، همه دیوانه ی اوست

این چه شمعی است که دلها  ، همه پروانه اوست

4 محرم 1402 مصادف با سال 1445 قمری

امسال شور عجیبی است محرم ، در برهه ای از زمان که جاهلان زمانه همه چیز را به گردن دین می اندازند و طوری از مسائل اعتقادی دین اسلام دوری کرده اند که حتی پیامبر و سایر اعتقادات را قبول که ندارند هیچ، بلکه مشکلات جامعه را هم به گردن دین اسلام می اندازند .

ولی این بی اعتقادی سبب نشده که عده ای از مردم که از اول نون خور و چای خور جلسه های روضه امام حسین (ع)بوده اند از اعتقاد خود بازگردند و همچنان به برگزاری جلسات روضه ادامه می دهند…سوال اینجاست که واقعا این حسین کیست که عالم هم دیوانه اوست؟

سوالی که هر محرم برای من پیش می آید چند صد سال پیش در همچین روزهای یک نفر با تن و جان های خود راهی سرزمینی بی آب و علف به نام کربلا می شود برای دفاع و زنده نگه داشتن دینی که مثل امروز داشت در بین معتقدین خود رو به فراموشی می سپرد یک نفر هوشیار وقتی چنین صحنه ای را دید از جان و مال و ناموس خود مایه گذاشت و رفت در مقابل کسانی که باعث و بانی این معرکه بوده اند رفت و نشان داد که هنوز هست کسانی که اعتقادشان برایشان محترم است ….وقتی جان و سرمایه اش جلوی او پرپر شدند فقط فرمود رضاً بقضائک…در چنین صحنه ای وقتی خودت را برای خالقت خالص گردانی می شود این ..یعنی نامت تا قیام قیامت بر زبانها جاری می شود طبق گفته خود امام حسین(ع) که هر کس خود را برای خدا خالص گرداند خداوند همه چیز را برای او بنده می سازد .

جوابم را امسال گرفتم یعنی وقتی در چنین شرایطی بتوانی اعتقاد خودت را حفظ کنی و به دنبال آن از جان و ناموس و مال خود بگذری نتیجه اش می شود محبت در دل  عالم و پروانه شدن عالم به گرد نام تو ..

پس رمز زنده ماندن نام امام حسین(علیه السلام) همین اخلاص و دفاع از اعتقاد خود بود.

اگر در دوران علی (ع) غدیر را فراموش نمی کردند هر گز مسئله کربلا پیش نمی آمد  امیدوارم که عاشورا همچنان با شور و فهم پیش برود و قاطی تجمل گرایی نشود و  مثل سالهای گذشته که خیلی ها زدند که کم رنگ شود ولی خداراشکر روز به روز  شورانگیز تر می شد نیز فراموش نشود تا دیگه شاهد عاشورای دیگر نباشیم ..

حواسمان باشد که امام حسین(علیه السلام) برای زنده نگه داشتن اسلام رفته بودند که چنین نامی پیدا کرد خدا نکند که در این بین باعث بی اعتقادی دیگران از دین اسلام شویم.

…..

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

انتظار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • قیامت
  • قیامت
  • انتظار

اوقات شرعی

امروز: دوشنبه 29 اردیبهشت 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:
آرزو نمی کنم که بیایی .آرزو می کنم وقتی آمدی چشمانم شرمسار نگاهت نشود ...چون همه می دانند که می آیی
شادی روح تمام پدر و مادران آسمانی من یقرأ الفاتحه مع صلوات..اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس