انتظار
انتظار شیرینترین لحظه زندگی ،ودر عین حال دلگیرترین حس نبودن
انتظار صحفه زیبای عشق
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
دلم عجب هوایت را کرده
یا صاحب الزمان (عج)
کاش کلمه ای به معنای انتظار نبود تا هیچ کس بعد از رفتن یا نیامدن کسی انتظار نمی کشید و بیخیال میشد ،انتظار ماده ای سمی است که اول روح و روانت را سمی می کند بعد به جسمت ضربه وارد می کند کاش دلم را برایش می تکاندم تا حداقل زودتر بیاید و به این درد بی درمان پایان دهد ، نمی گویم خیلی منتظرتم چون اگر هم باشم و بخواهم باشم نمیزارن یا نفسم نمی زارد یا هم شرایط نمی زارن ،….
آقا جان کاش نیم نگاهی از نگاهای معصومانه ات به این دل آشفته حال ،غرق گناهم بیافتد تا باور کند که تو خواهی آمد و گول این زرق و برق های دنیای آخر الزمانی را نخورد ….کاش می شد به دلم بفهمانم که تو همانی که روزی با قصه های شبانه امامت می خوابیدی …چی بگویم از نگرانی های امروز و فردام . از ناهنجاریهای آخرالزمانی از آشفتگی های این روزا …کاش این انتظار به پایان برسد نه به خاطر دل آشفته من به خاطر دلهای معصومی که به خاطر دل و کارکرد من انتظارشان دارد سمی می شود …اصلا من را جز آدما حساب نکن من را نادیده بگیر و به خاطر خوبات بیا که زمین تشنه وجودت هستند .